دانلود ترجمه مقاله مسئولیت اجتماعی شرکت به عنوان منبع رضایت کارکنان
عنوان فارسی |
مسئولیت اجتماعی شرکت به عنوان منبعی برای رضایت کارکنان |
عنوان انگلیسی |
Corporate social responsibility as a source of employee satisfaction |
کلمات کلیدی : |
  مسئولیت اجتماعی شرکت؛ درک کارکنان از سازمان؛ نیازهای کارکنان |
درسهای مرتبط | مدیریت منابع انسانی |
تعداد صفحات مقاله انگلیسی : 24 | نشریه : ELSEVIER |
سال انتشار : 2012 | تعداد رفرنس مقاله : 292 |
فرمت مقاله انگلیسی : PDF | نوع مقاله : ISI |
پاورپوینت : ندارد | وضعیت ترجمه مقاله : انجام نشده است. |
1. مسئولیت اجتماعی شرکت 2. برداشت های کارکنان در مورد سازمان ها 3. CSR و نیازهای کارکنان 4. دستورالعمل هایی برای تحقیقات سطح خرد در زمینه CSR 5. نتیجه گیری
مسئولیت اجتماعی شرکت: این موضوع مورد قبول همگان است که شرکت ها برای ایجاد پول برای سرمایه گذاران ساخته شده اند. اما آیا شرکت ها باید کارکردهای اضافه ای که به نفع اعضای دیگر جامعه هستند را بصورت داوطلبانه انجام دهند؟ پژوهش ها و تحقیقات در مورد مسئولیت اجتماعی شرکت ها (CSR) زمینه پژوهشی گسترده ای است که تلاش دارد به این پرسش اساسی گفته شده پاسخ دهد. عموماً این موضوع به رابطه درست بین کسب و کار و جامعه و میزان مسئولیت شرکت ها فراتر از دنبال کردن منافع اقتصادی و اطاعت از قانون خود می پردازد (کارول، 1979؛ جونز، 1980؛ مک ویلیامز و سیگل، 2001؛ همچنین به دیویس، 1973؛ استون، 1975 مراجعه فرمایید). این زمینه پژوهشی هنوز در مورد یک تعریف دقیقتر از CSR، به اجماع و اتفاق نظر نرسیده است و این باعث بوجود آمدن یک مجموعه قدری سردرگم کننده از مفاهیم و عملکردها شده است که قدری از همدیگر واگرا شده اند و گاهی با تعدادی از ساختارهای دارای ارتباط نزدیک دیگر اشتراک و همپوشانی داشته اند (آگیلرا و همکاران، 2007؛ آگوینیس و گالاواس، 2012؛ کارول، 1999؛ واددوک، 2004). اما بر این باوریم که آگونیس (2011) چندین عنصر کلیدی از CSR را به اختصار عنوان کرده است، وقتی آنرا به این صورت تعریف کرد: «اقدامات و سیاست های سازمانی مختص به زمینه های خاص که انتظارات ذینفعان و پایه ترین عملکرد سه گانه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را مدنظر قرار می گیرند» (صفحه 855). بنابراین از تعریف CSR ارائه شده توسط آگوینیس به عنوان نقطه آغازین پژوهشمان استفاده می کنیم. توجه و علاقه پژوهشی به CSR از دیدگاه مدیریتی را می توان به حداقل زمان بسیار دور دهه 1930 ارتباط دارد و این موضوع از همان آغاز، به میزان زیادی از نظر محتوایی و ایدئولوژیک پربار شده است (کارول،1999). منبع عمده اختلاف نظر مربوط به این است که آیا شرکت ها باید فراتر از «آن خط مبنا» بروند و چه میزان؟ طرفداران یک دیدگاه اقتصادی محدود در مورد CSR بیان می کنند که شرکت ها تا آن حد باید مسئولیت اجتماعی داشته باشند که سودشان را به حداکثر برسانند و در عین حال از نص قانون طبعیت کند (برای مثال، ایستربروک و فیشل، 1996؛ فریدمن، 1962؛ لیویت، 1958؛ استرنبرگ، 1996، 2000). از این دیدگاه، شرکت ها از طریق سودآوری به مسئولیت اجتماعی دست می یابند، زیرا شرکت های سودآور آن بازدهی که سرمایه گذاران جویای آن هستند را ارائه می دهند، آن دستمزدهایی که کارکنان لازم دارند را می دهند و کالاها و خدماتی که مصرف کنندگان می خواهند عرضه می کنند. طبق تعریف، مبادله اقتصادی، در یک نظام بازار آزاد از نظر اجتماعی مطلوب است زیرا این امر داوطلبانه رخ نمی دهد اگر باعث سودمند شدن مبادله برای دو طرف نشود (رجوع کنید به اسمیت، 1909، 1976). علاوه بر آن، مخارج رسیدن به اهدافی بجز سودآوری باعث بوجود آمدن ناکارایی هایی در بازار می شود که این به نوبه خود مزیت اجتماعی کلی را کاهش می دهد (فریدمن، 1962؛ فریدمن و فریدمن، 1980). همچنین ملزم کردن شرکت ها به دنبال کردن اهداف اجتماعی بجز سودآوری، میزان کلی آزادی شخصی در جامعه را کاهش می دهد، زیرا بر حق سهامداران برای سرمایه گذاری پول خود به هر نحوی که دلشان می خواهد، تاثیر می گذارد (فریدمن، 1962). در کل، این استدلالها باعث شده که تعدادی این استنباط را داشته باشند که مسئولیت اجتماعی محض کسب و کار و شرکت ها افزایش سود و منفعت است (فریدمن، 1970).
Corporate social responsibility: It is widely accepted that businesses exist to make money for investors. But should firms voluntarily perform additional functions that benefit other members of society? Scholarship on corporate social responsibility (CSR) is a broad area of inquiry that attempts to answer this fundamental question. It generally addresses the proper relation between business and society and the extent to which firms have responsibilities beyond the pursuit of their economic self-interest and compliance with the law (Carroll, 1979; Jones, 1980; McWilliams & Siegel, 2001; see also Davis, 1973; Stone, 1975). The field has yet to come to consensus on a more precise definition of CSR, which has led to a somewhat confusing array of conceptualizations and operationalizations that partially diverge from each other and overlap at times with a number of other closely related constructs (Aguilera et al., 2007; Aguinis & Glavas, 2012; Carroll, 1999; Waddock, 2004). We believe, however, that Aguinis (2011) concisely captured several key elements of CSR when he defined it as ‘‘context-specific organizational actions and policies that take into account stakeholders’ expectations and the triple bottom line of economic, social, and environmental performance’’ (p. 855). We therefore use Aguinis’s definition of CSR as the starting point of our inquiry. Scholarly interest in CSR from a management perspective can be traced back at least as far as the 1930s, and the topic has been particularly contentious and ideologically charged from the start (Carroll, 1999). A major source of disagreement concerns whether and how far beyond ‘‘the bottom line’’ firms should go. Proponents of a narrow economic view of CSR maintain that firms are socially responsible to the extent that they maximize profits while complying with the letter of the law (e.g., Easterbrook & Fischel, 1996; Friedman, 1962; Leavitt, 1958; Sternberg, 1996, 2000). From this perspective, businesses achieve social responsibility through profitability because profitable firms deliver the returns that investors seek, provide paychecks that employees need, and supply the goods and services consumers want. By definition, economic exchange is socially desirable in a free market system because it would not occur voluntarily if it did not make both parties to the exchange better off (cf. Smith, 1909, 1976). Moreover, expenditures toward ends other than profitability could introduce inefficiencies into the market that in turn would decrease overall social benefit (Friedman, 1962; Friedman & Friedman, 1980). Requiring companies to pursue social objectives other than profitability also decreases the overall amount of personal freedom in society, because it impinges on shareholders’ right to invest their money in whatever ways they wish (Friedman, 1962). Taken together, these arguments lead some to conclude that the sole social responsibility of business is to increase profits (Friedman, 1970).
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.