مترجمین فرداپیپر

The aim of this paper is to present a methodology for the decomposition of economic growth by industry which allows between provinces comparisons in Iran. The authors use the growth of real GDP per capita as a measure of economic growth and disaggregate it into economic growth created by tourism and economic growth created by other industries. A Growth Decomposition Method (GDM) is used for measuring the contribution of tourism to an economy's growth for Iran from period 2005–2014. The results show that the impact of tourism on economic growth is positive. Thus, for Iran it appears that tourism on the whole support the growth of the general economy. Results of the average contribution of tourism to economic growth in provinces in Iran show that, khorasan razavi had the highest contribution to economic growth, Gilan took the second place and Ardabil was third with more than 1% and further 28 provinces it still had a positive contribution although less than 1%.

هدف این مقاله ارائه روشی برای تجزیه رشد اقتصادی بر اساس صنعت است که امکان مقایسه بین استانها را در ایران میسر می ‌سازد. نویسندگان از رشد سرانه ای تولید ناخالص داخلی حقیقی به عنوان معیاری برای رشد اقتصادی استفاده می ‌کنند و آن را به رشد اقتصادی ایجاد شده توسط گردشگری و رشد اقتصادی ایجاد شده توسط صنایع دیگر تفکیک می ‌کنند. روش تجزیه رشد (GDM) برای اندازه ‌گیری نقش گردشگری در رشد اقتصاد برای ایران از دوره 2005 تا 2014 مورد استفاده قرار می‌ گیرد. نتایج نشان می‌ دهد که تاثیر گردشگری بر رشد اقتصادی مثبت است. بنابراین، برای ایران، به نظر می‌ رسد که گردشگری به طور کلی رشد اقتصاد عمومی را تقویت می نماید. نتایج میانگین سهم گردشگری در رشد اقتصادی در استانها در ایران نشان می‌ دهد که خراسان رضوی بیشترین سهم را در رشد اقتصادی دارد، گیلان جایگاه دوم را به خود اختصاص داد و اردبیل با بیش از 1 درصد سوم بود و 28 استان دیگر سهم مثبتی داشتند، اگرچه کمتر از 1 درصد بود.

Top managers tend to focus on strategy formulation and planning but fail to embrace the problem-solving complexity of strategy implementation. This can lead to implementation failures that are reflected in misaligned organizations that seem to know where they want to go but cannot seem to get there. We posit that one reason for the ineffective transition from strategy formulation to strategy imple-mentation is that planning is associated with a different set of thought processes and emotional experiences than is required for strategy implementation. We integrate research from management (strategy implementation and change management) with that from psychology (self-regulation and nudges) to identify the transition from strategic planning to implementation as a roadblock that prevents effective strategy implementation. We then present six leadership nudges that aid this transition. The first set of nudges are willpower-enhancing nudges that rely on increasing will power to help transition from planning to implementation: Remove the distraction to plan,develop implementation intentions, and use verbal framing. The second set aredesire-reducing nudges that work to decrease the desirability of planning and in so doing facilitate the transition to implementation: Highlight the end game, leverage a crisis, and celebrate small wins.

مدیران ارشد تمایل دارند بر تدوین استراتژی و برنامه ‌ریزی متمرکز شوند اما موفق به پذیرفتن پیچیدگی حل مساله و اجرای استراتژی نمی گردند. این امر می ‌تواند منجر به نقص های اجرایی شود که در سازمانهای نامنظم نمایان می‌ شوند که به نظر می ‌رسد می‌ دانند کجا می ‌خواهند بروند، اما به نظر نمی ‌رسد که به آنجا دست یابند. ما فرض می ‌کنیم که یک دلیل برای گذار بی‌ اثر از تدوین استراتژی به اجرای استراتژی این است که برنامه ‌ریزی با مجموعه متفاوتی از فرآیندهای فکری و تجربیات عاطفی مرتبط است که برای اجرای استراتژی مورد نیاز است. ما پژوهش های حاصل از مدیریت (اجرای استراتژی و مدیریت تحول) را با موارد حاصل از روان‌ شناسی (خود تنظیمی و تلنگر ها) ادغام می ‌کنیم تا گذار از برنامه‌ ریزی استراتژیک به اجرا را به عنوان مانعی شناسایی نماییم که از اجرای استراتژی موثر جلوگیری می نماید. سپس ما شش تلنگر رهبری را ارائه می نماییم که به این گذار کمک می ‌کنند. مجموعه اول تلنگر ها، تلنگر های افزایش دهنده ی قدرت تصمیم هستند که به اراده ی فزاینده برای کمک به گذار از برنامه‌ ریزی به اجرا تکیه دارند: رفع نمودن سردرگمی برای برنامه ‌ریزی، توسعه ی مقاصد اجرایی، و استفاده از چارچوب شفاهی. مجموعه دوم تلنگر های کاهش دهنده ی تمایل هستند که تلاش دارند مطلوبیت برنامه‌ ریزی را کاهش دهند و به واسطه ی این عمل، گذار به اجرا را تسهیل نمایند: برجسته نمودن بازی نهایی، استفاده از یک بحران و جشن گرفتن بردهای کوچک.

The emergence of the internet is a challenge for classical economic analysis, as it has a huge impact on people's habits and also on their living standards all over the world. In recent years, a particular attention has been paid to the study of the effect of Internet use and in particular, the impact of social networks on consumer behavior. The aim of this study is to develop a specific model that examines the impact of hedonic technology, such as Instagram, and integrates for the purpose some social factors. The key studied factors are eschewed by the Technology Acceptance Model (TAM). These are perceived pleasure and social identity. In addition, this paper tries to explore social CRM and provide theoretical and practical implications. This study tries also to validate the results of a first study by using a qualitative study. The results confirm the positive effect of perceived pleasure, social identity (cognitive, affective and evaluative) and perceived ease of use on intention to use Instagram. However, we found no empirical support for the significant and positive effect of perceived usefulness on the intention to use social networks. The results of the qualitative study could not validate the impact of perceived usefulness on the intention to use Instagram. The valuable insights gained from this study can be used to improve management practices and to help companies to develop more effective intervention programs to attract, encourage, motivate and influence their potential clients to participate in their social CRM programs.

ظهور اینترنت چالشی برای تحلیل اقتصادی سنتی است، چرا که تاثیر زیادی بر عادات مردم و نیز بر استانداردهای زندگی آنان در سراسر جهان دارد. در سال ‌های اخیر، به مطالعه تاثیر استفاده از اینترنت و به طور خاص، تاثیر شبکه‌ های اجتماعی بر رفتار مصرف کننده توجه خاصی صورت گرفته ‌است. هدف این مطالعه، توسعه یک مدل خاص است که تاثیر فناوری لذت جویانه مانند اینستاگرام را بررسی نموده و به منظور هدف، برخی از عوامل اجتماعی را یکپارچه می نماید. عوامل مورد مطالعه اصلی توسط مدل پذیرش فنآوری (TAM) مورد اجتناب واقع می شوند. این موارد لذت درک شده و هویت اجتماعی می باشند. علاوه بر این، این مقاله تلاش دارد تا CRM اجتماعی را مورد بررسی قرار داده و مفاهیم نظری و عملی ارایه دهد. این مطالعه همچنین تلاش می کند که نتایج مطالعه اول را با استفاده از یک مطالعه کیفی تایید نماید. نتایج اثر مثبت لذت درک شده، هویت اجتماعی (شناختی، عاطفی و ارزش گذارانه) و سهولت استفاده درک شده را بر قصد استفاده از اینستاگرام تایید می نمایند. با این حال، ما هیچ پشتیبانی تجربی را برای تاثیر معنی دار و مثبت سودمندی درک شده بر قصد استفاده از شبکه ‌های اجتماعی یافت ننمودیم. نتایج مطالعه کیفی نمی‌ تواند تاثیر سودمندی درک شده بر قصد استفاده از اینستاگرام را تایید نماید. بینش ارزشمند حاصل از این مطالعه می ‌تواند برای بهبود شیوه‌ های مدیریتی و کمک به شرکتها جهت توسعه برنامه‌ های مداخله‌ ای موثر برای جذب، تشویق، ترغیب و نفوذ مشتریان بالقوه آنان به مشارکت در برنامه‌ های CRM اجتماعی آنها مورد استفاده قرار گیرد.